دلم گرفتهاستدلم گرفتهاست به ایوان میروم و انگشتانم رابر پوست کشیدهی شب میکشمچراغهای رابطه تاریکاندچراغهای رابطه تاریکاند کسی مرا به آفتابمعرّفی نخواهدکردکسی مرا به میهمانیِ گنجشکها نخواهدبردپرواز را به خاطر بسپارپرنده مُردنیست